جدول جو
جدول جو

معنی ختنه کنان - جستجوی لغت در جدول جو

ختنه کنان
(خَ نَ / نِ کُ)
جشن بریدن سر غلاف نرۀ کودکان. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه کمان
تصویر خانه کمان
سوراخ موجود در میانۀ کمان در کنار محل دست گرفتن که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ / دِ کُ)
درحال خنده. خنده زنان. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ گِ رِ تَ)
بریدن. قطع کردن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بریدن سر غلاف نره. اعذار. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) عذر. اعباش. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ختان. اختان. (تاج المصادر بیهقی). سنت گرفتن. تطهیرکردن: نهم شعبان چند تن را از امیران و فرزندان ختنه کردند و دعوتی بزرگ ساختند و کار با تکلیف کرده. (تاریخ بیهقی) ، بریدن ختن زن. قور. اختفاض. (از منتهی الارب) خفاض. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ کَ)
قسمتهای منحنی کمان مابین محل دست و سر کمان که قسمت بالای آن را خانه بالا و قسمت پایین آن را خانه شبین مینامند. (ناظم الاطباء). طایف. (مهذب الاسماء). قاب:
ازو شاه بستد بزانو نشست
بمالید خانه کمان را بدست.
فردوسی.
گلی ز غنچۀ پیکان یار خواهم چید
گشاد کار من از خانه کمان پیداست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ کِ)
دهی است جزء دهستان گسگرات بخش صومعه سرای شهرستان فومن. این ده در 17 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا و 4 هزارگزی شمال طاهر گوراب و 4 هزارگزی راه شوسه واقع است. محل آن در جلگه و آب و هوایش مرطوب و مالاریایی است. به آنجا 136 تن سکونت دارند که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از رود خانه ماسال و محصولش برنج و توتون و سیگار و ابریشم است. اهالی به زراعت گذران میکنند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام کوهی است در مازندران. رابینو از این کوه در پاراگراف 31 یادداشت و حواشی کتاب خود نام میبرد. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 204)
لغت نامه دهخدا
اگر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد. محمد بن سیرین
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
اگر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن .
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
يضحك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
Giggling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
ricanant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اتاق بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
rindo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
গুগগু হাসি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
хихикающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
kichernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
сміючись
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
chichoczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
ہنستے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
kıkırdayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
kicheko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
ridacchiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
킥킥 웃는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
くすくす笑う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
צוחק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
咯咯笑的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
tertawa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
หัวเราะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
giechelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
riendo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خنده کنان
تصویر خنده کنان
हंसते हुए
دیکشنری فارسی به هندی